وقتی خورشید طلوع می کند در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید اگر دوست داشتین نظر بدین خوش حال میشم .ممنون برای تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات یادتون نره آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 16:7 :: نويسنده : یک دوست
چون مارا به دنیا می آورند و بالافاصله با لبخند می پذیرند. چون شیشه ی شیر را قبل از این که توی حلق ما بریزندپشت دستشان می ریزند. چون وقتی توی اتاق خرابکاری می کنیم زیاد با ما بد اخلاقی نمی کنند و آبروی ما را نمی برند. چون وقتی تب می کنیم آن ها هم عرق می ریزند. چون وقتی توی مهمانی خجالت می کشیم و توی گوششان می گوییم: سیب می خواهم. با صدای بلند می گویند: بی زحمت یک سیب به این بچه بدهید . و مارا عصبانی می کنند. چون وقتی تازه ساعت 11 شب یادمان می افتد که فلان کار را باید فردا به مدرسه تحویل دهیم"، بعد از یک تشر خودشان هم پا به پای ما زحمت می کشندتا همان نصف شب کارمان تمام شود. چون وسط سریال های ملو درام گریه می کنند. چون وقتی غذا می پزنددر قابلمه را که باز می کنی می خواهی هر چه زود تر غذا را با قابلمه قورت بدهی. چون وقتی مریض می شوند و از ما می خواهند بک لیوان آب برایشان بیاوریم جوری تشکر می کنند که احساس می کنیم قهرمان بزرگی هستیم!!! چون.... چون.... چون مادرند!!!!
نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |